نسبت زبان و مرگ از دیدگاه آگامبن 1

نسبت زبان و مرگ از دیدگاه آگامبن 1
نسبت زبان و مرگ از دیدگاه آگامبن جورجو آگامبن (متولد 1942)، فیلسوف ایتالیایی معاصر، در کتاب "زبان و مرگ: جایگاه منفی" (Il linguaggio e la morte: Un seminario sul luogo della negatività) (1982) به کاوشی ژرف و پیچیده درباره رابطه بنیادین بین زبان انسان، مرگ، و ساختار متافیزیک غربی میپردازد. این کتاب، که بر اساس سمینارهایش شکل گرفته، از آثار دشوار ولی بسیار تأثیرگذار اوست و هسته بسیاری از اندیشههای بعدیاش را تشکیل میدهد. محور …
ادامه مطلب

همدستی با مرگ

همدستی با مرگ
همدستی با مرگ حسام محمدی  میخائیل باختین در کتاب «رابله و دنیای او»، مرگ را نه چیزی جدای از زندگی، بلکه بخشی از آن می‌داند. این‌گونه است که آیین‌ها با نشاندن نو بر جای کهنه، در زمان‌های کارناوالی، قانونِ کیهانی حیات و جهان را روایت می‌کنند. مرگ و زندگی تنها دو روی یک سکه‌اند. در مکتب اگزیستانسیالیسم توجه به مرگ و روبه‌روشدن با آن به زندگی انسانی معنا می‌بخشد و …
ادامه مطلب

مرگ در اندیشه ی مطهری 1

مرگ در اندیشه ی مطهری 1
مرگ در اندیشه ی مطهری 1 مرگ در نظر مردان خدا   ترس از مرگ، غريزى و طبيعىِ هر موجود جاندار است. از كوچكترين طبقات موجودات زنده مانند حشرات و بلكه از جاندارهاى تك سلّولى گرفته تا بزرگترين و زورمندترين حيوانات مانند فيل و شير همه از مرگ فرار مى‌كنند؛ آنجا كه مى‌بينند پاى مرگ در ميان است راه فرار پيش مى‌گيرند. فكر مرگ و تصور مرگ وحشتناك‌ترين تصورات است. …
ادامه مطلب

مرگ در نگاه نیچه

مرگ در نگاه نیچه
فردریش ویلهلم نیچه یکی از بزرگ‌ترین فلاسفه‌‌‌ی قرن نوزدهم میلادی، در سال ۱۸۴۴ به دنیا آمد. پدرش کشیشی لوتری مسلک بود و هنگامی‌که نیچه پنج سال بیش‌تر نداشت، از دنیا رفت. او بیش‌تر عمر خود را بیمار بود و در آخر نیز به علت ابتلا به سفلیس جان خود را از دست داد. نیچه را یکی از بزرگ‌ترین فلاسفه‌ی اگزیستانسیالیست می‌دانند که با جمله‌ی معروف خود «خدا مرده است» فصل جدیدی …
ادامه مطلب

نظریه مرگ مارتین هایدگر

نظریه مرگ مارتین هایدگر
چنان که هایدگر گفته، مرگ گرانیگاهی است که زندگی همه ما گرداگرد آن در چرخش است. مرگ، غایتی قطعی و پایانی گریزناپذیر است که داستان زندگی ما در پیوند با آن معنا می یابد، یا پوچ می شود. از این رو نگریستن به آن، به یاد آوردنش و فهمیدنش وظیفه ای است که جویندگان زندگی معنادار ناچارند برآورده اش سازند. از دیدگاه هایدگر، مرگ، نوعی «انتخاب اجباری» و «هراسناک» و …
ادامه مطلب

مرگ اندیشی و نسبت آن با هنراندیشی هیدگر

مرگ اندیشی و نسبت آن با هنراندیشی هیدگر
بهروز الیاسی محمدجواد صافیان**   چکیده هنراندیشی هیدگر حاصل اندیشۀ دورۀ متأخر اوست؛ اما مرگ اندیشی پابهپای وجوداندیشی در تمام ساحت اندیشهاش حاضر است. در هستیشناسی بنیادین، وجود از طریق دازاین فهمیده میشود. مسألۀ تاریخمندی و زمانمندی دازاین، هیدگر را به تأمل دربارۀ مرگ کشاند. پس از »گشت«، مرگاندیشی از طریق رویداداندیشی پیگیری میشود. وی در وجود و زمان دربارۀ ّ هنر به صراحت سخنی نگفت اما پس از گشت، …
ادامه مطلب