زبان و مرگ از دیدگاه آگامبن 2

نسبت زبان و مرگ از دیدگاه آگامبن 2

در کتاب زبان و مرگ، جورجیو آگامبن به بررسی عمیقی از زوایای پنهان زبان می‌پردازد؛ زبانی که نه تنها وسیله‌ای برای برقراری ارتباط بلکه بستر پویایی از تجربه انسان با مرگ است. به باور آگامبن، هر واژه و هر بیانی همواره در بستر نقص‌ها، فاصله‌ها و خلأهایی قرار دارد که از ذات فناپذیری و مرگ انسان سخن می‌گویند. او می‌گوید این خلأها و نواقص زبان همان «نشانه‌های مرگ» هستند که هر بروز گفتاری، حتی در ظاهر روشن و روشن‌فکرانه، مختصری از آن نابودی ناگسستنی را به همراه دارند.

نقد آگامبن بر مفهوم منفیت در سیستم‌های فلسفی

در فلسفه هگل، فرایند دیالکتیکی به گونه‌ای پیش می‌رود که نفی یا منفیت جزء محرک‌های لازم برای تکامل معنایی و تاریخی محسوب می‌شود؛ یعنی هر لحظه گذرای مضامین از طریق نفی به شکلی جامع و کل‌گرایانه در نظام کلان «روح» یا «Geist» جای می‌گیرد. آگامبن از این دیدگاه انتقاد می‌کند، زیرا دیدگاه هگلی باعث می‌شود که تجربه‌ی مرگ و آن «نه‌بود» که همیشه به‌عنوان یک نقطه قطعی در حال نزول است، به عنوان یک مرحله گذرا یا حتی یک نقص در راستای تکامل جامع از پیش تعریف شده نادیده گرفته شود. او معتقد است که منفیت در زبان، به جای اینکه تنها یک نیروی هسته‌ای تحریک‌کننده باشد، در واقع نشانگر آن همواره باز مانده بودن زبان به استقبالِ مرگ است؛ به گونه‌ای که هر تلاش برای جمع‌بندی یا سامان دادن به معنا، پاسخی ناقص و همواره در تقاطع با مرگ باقی می‌ماند. این نقد، فراخوانی است برای بازنگری در چگونگی استفاده از مفهوم منفی در فلسفه به نحوی که تجربه بنیادین فناپذیری انسان را به درستی دربرگیرد .

نقد آگامبن بر برداشت‌های هایدگر از زبان و هستی

هایدگر، در تلاش برای افشای «آلتھیس» یا آشکار شدن وجود، زبان را به عنوان وسیله‌ای برای ظهور حقیقت هستی مطرح می‌کند؛ اما طبق نظر آگامبن، این رویکرد، جنبه‌ی اساسی مرگ و فناپذیری را از قلم می‌اندازد. برای هایدگر، زبان پرده‌ای است که حقیقت موجودات را برمی‌افشاید؛ در حالی که آگامبن بر این باور است که زبان به واسطه‌ی نقص‌های درونی خود، همواره دال بر یک «حضور ناقص» و همزمان نشانه‌ی مرگ است. او استدلال می‌کند که در آن‌جایی که هایدگر به دنبال بازتاب یک وجود ثابت و تجدیدپذیر از طریق گفتار است، باید در نظر داشت که هر گفتار، در لحظه‌ی تولید معنا، به خاطر ابعاد آشفته مرگ و نابودی، دچار نشانه‌هایی از عدم تکمیل شدن می‌شود. به عبارت دیگر، زبان برای آگامبن همیشه به‌عنوان یک عرصه‌ی درهم‌تنیده از حضور و غیاب، بیانگر یک تجربه‌ی همیشگی از ناچیزی و زمینی شدن وجود است؛ تجربه‌ای که هیچ سیستم نظری، حتی عمیق‌ترین تحلیل‌های وجودی، نمی‌تواند به‌طور کامل فرا گیرد .

بازنگری در تجربه انسانی: هم‌آنی میان زبان و مرگ

آگامبن با این نقدها خواستار آن است که زبان را به عنوان یک ساختار باز و همیشه در حال ایجاد معنا در مقابل مرگ، مورد توجه قرار دهیم. از منظر او، مرگ نه تنها یک نقطه پایان آشکار در زندگی انسانی است، بلکه عاملی است که شکل و جهت‌گیری ساختارهای زبانی را تعیین می‌کند. هر واژه، هر جمله و حتی سکوت به لحاظ نمادین، همواره یادآور حضور مرگ و فناپذیری است. این نگاه در تضاد مستقیم با رویکردهای هگلی و هایدگری است که سعی در سامان دادن به تجربه انسانی از طریق یک نظام کل‌گرای معنایی یا اثبات وجود ثابت دارند؛ رویکردی که به گفته‌ی آگامبن، در نهایت مانع از درک عمیق و پویا بودن زبان و هستی می‌شود .

به‌طور کلی، نقدهای آگامبن ما را دعوت می‌کند تا شواهد و زوایای تازه‌ای در رابطه‌ی میان گفتار و مرگ بیابیم؛ زانی که در آن زبان نه تنها ابزاری جهت انتقال پیام، بلکه زمینه‌ی همیشگی و تحمل‌کننده‌ی تضاد میان حضور و غیاب، زندگی و مرگ است. این تحلیل عمیق، هم تفکر فلسفی عرفانی را به چالش می‌کشد و هم راهگشای بازنگری در مفاهیم بنیادی مانند منفی‌سازی و وجود در فلسفه غرب به‌شمار می‌آید.

: نقد و بررسی نقادانه مفهوم منفیت در مکتب هگلی، که بیانگر نقد آگامبن نسبت به سیستم یکپارچه‌ی دیالکتیکی هگل است.: تحلیل انتقادی آگامبن از برداشت‌های هایدگر در خصوص زبان به عنوان افشاءکننده‌ی هستی، که جنبه‌های بنیادین مرگ را نادیده می‌گیرد. : بررسی جامع رابطه زبان و مرگ در آثار آگامبن که دعوت به بازنگری در تجربه و ساختارهای زبانی معاصر است.

این نگرش فلسفی، به ما یادآوری می‌کند که تجربه زبانی هر فرد، در کنار تلاش برای ساختاردهی و بیان معنا، همواره حامل نشانه‌های بنیادی مرگ و فناپذیری است؛ و هرگاه به این موضوع عمق بخواهیم ببخشیم، می‌توانیم نگاهی نوین و انتقادی نسبت به ساختارهای فلسفی سنتی داشته باشیم. چنین بازنگری‌ای، فراتر از دیدگاه‌های تثبیت‌شده، مسیرهای نوینی را برای تفکر در باب هستی و زبان باز می‌کند.

مرگ - آگامبن - هگل - هایدگر - منفیت - زبان - متافیزیک - مرگ آگاهی - مرگ اندیشی - سعید اعتماد مقدم

سعید اعتماد مقدم 

 

توجه :

اساسا تمامی مطالبی که در این سایت مشاهده می شود جلوه ای و مظهری از مرگ اندیشی و یاد مرگ و مرگ آگاهی است و پرداختن به این مطالب و مباحث از باب ارتباطش با مرگ و تئوری مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است اگرچه ظاهرا برخی مطالب سایت مستقیما به مباحث مرگ اندیشی نمی پردازد اما و هزار اما که تمامی این مباحث شانی از شئون مرگ اندیشی و مرگ آگاهی و یاد مرگ می توانند باشند .مرگ اندیشی به معنای فرایند تعمق و اندیشه درباره مرگ است. وقتی به این موضوع می‌اندیشیم، به یاد می‌آوریم که زندگی محدود و گذراست؛ بنابراین، وقتی درباره پایان حتمی زندگی تفکر می‌کنیم، فرصتی برای بازنگری ارزش‌ها، اهداف و نحوه استفاده از زمان به دست می‌آید. این تفکر می‌تواند انگیزه‌ای برای زندگی معنادارتر و اصیل‌تر فراهم کند.مرگ آگاهی حالتی مداوم از حضور مرگ در ذهن و قلب است؛ یعنی فرد در هر لحظه از این واقعیت آگاه است که مرگ جزء جدایی‌ناپذیر موجودیت اوست. این آگاهی باعث می‌شود تا انتخاب‌ها و رفتارها به گونه‌ای شکل بگیرند که زمان هر لحظه بیشتر ارزشمند شود. به نوعی، مرگ آگاهی مانند چراغی است که همیشه روشن است و به ما یادآور می‌شود که زندگی پر از فرصت‌های ناب و معنوی است؛ چرا که هرگز نمی‌دانیم چه زمانی آخرین لحظه‌مان فرا خواهد رسید.اگر از گورستان از قبر از مرگ از وصیت از انواع سوگواری و مراسم به خاک سپاری و حتی اتانازی و خود کشی و جنگ و جنایت و غیره می گوییم تماما در خدمت مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است .گویی که مرگ اندیشی تفکر و اندیشیدن به مرگ است و درک این نکته که ما آدمیان موجودات میرایی هستیم و دمادم بر این گزاره های مرگ اندیشانه باید بیافزاییم و آن را به سمت وسوی مرگ آگاهی نزدیک کنیم !مرگ آگاهی بدین معناست که من می دانم که می میرم و به مرگ هرلحظه فکرمی کنم اما این آگاهی های گزاره ای و دیتاگونه و اطلاعات در خصوص مرگ در وجود من رسوخ کرده است در بودن من و درنحوه ی زیست من اثر گذاشته است و من آنگونه زندگی می کنم که به میرایی خود باور دارم و این باور به امری وجودی و اگزیستانس مبدل شده است و زندگی مرا تحت الشعاع قرارداده .تفاوت عمده ی میان مرگ اندیشی و مرگ آگاهی را می توان به دانستن و سپس تبدیل این دانستن به نحوه ی زیستن و وجود و بودن تعبیر نمود. مرگ اندیشی دانستن است و مرگ آگاهی شکلی از زیستن و بودن است . زیستنی و بودنی که در آن آدمی درتمامی کنش گری ذهنی وعملی خود میرا بودن را به نمایش می گذارد.در این سایت البته تفاوت بارزی میان مرگ اندیشی و مرگ آگاهی وجود ندارد و عمدتا منظور از مرگ اندیشی همان مرگ آگاهی است و ...!

مدیر سایت : سعید اعتماد مقدم