شعر مرگ 2 در آینهای شکسته مرگ، در کمین نشسته تصویر خود را میجوید اما ما فقط لبخند میزنیم در خیابانهای شلوغ با هر پا قدم، صدای ناقوس را میشنویم، ولی قدمی به عقب برنمیداریم کم رنگ شده است زندگی در صفحات کتابهای قدیمی که هیچکس دیگر نخواهد خواند و مرگ، با چشمان خمارش، ما را زیر نظر دارد ما …