سایمون کریچلی و مرک 2

فلسفه‌ورزی، هنر حضور مرگ است در کامِ واژه‌ها، در طعمِ خوراک، و در جرعه‌های نوشیدنی. تنها از این رهگذر است که می‌توان گام در مسیر رویارویی با هراس از نیستی نهاد، چه این ترسِ مرگ است که بندهای بردگی بر وجودمان می‌زند و ما را به دامانِ فراموشی‌های زودگذر یا آرزویِ نامیرایی می‌کشاند.

مونتنی، آن اندیشمند ژرف‌نگر، به درستی گفته است: "آنکه هنر مردن را فرا گرفته باشد، هرگز بندگی را نخواهد آموخت." این دریافتِ شگفت‌انگیز گواه آن است که تأمل در باب مرگ، چیزی نیست جز اندیشیدن به آزادی. نمونه‌ای ناب از این مرگِ فلسفی را در سرنوشت سقراط می‌یابیم که در رساله‌ی فایدون بر این باور پای می‌فشرد که فیلسوف را شادی باید هنگام مرگ. بلکه فراتر می‌رود و می‌گوید: "فیلسوفان راستین، مرگ را پیشه‌ی خویش ساخته‌اند."

کسی که این هنرِ فلسفیِ مردن را بیاموزد، با واقعیتِ مرگ با خویشتن‌داری، آرامش و شجاعتی مثال‌زدنی روبرو خواهد شد. چنین کسی نه تنها از مرگ نمی‌گریزد، که آن را چونان بخشی جدایی‌ناپذیر از هستی خویش می‌پذیرد و بدین سان بر بردگیِ ترس از نیستی چیره می‌گردد.


بنیادهای این خرد سقراطی را می‌توان در مکتب رواقی‌گری، آن هم چندین سده پس از او، به شکلی ژرف‌تر بازجست. سنکا، آن حکیم فرزانه، به نیکی بیان می‌دارد: "آنکه هنر مردن را نیاموخته باشد، به ناگزیر زندگی را نیز نادرست زیسته است." از نگاه این فیلسوف، کسی که به ژرفای مرگ اندیشیده، هرگز در بیم از کوتاهی عمر به سر نمی‌برد، گویی که گنجینه‌ای از زمان را در اختیار دارد.

مکتب رواقی‌گری در پی آموختن "فضیلتی بزرگ و متعالی، چیزی نزدیک به امر قدسی" به آدمی است: حفظ آرامش و متانتی مثال‌زدنی در برابر مرگ. این همان هنری است که انسان را از بند ترس‌های پوچ رها می‌سازد و به او می‌آموزد که چگونه با چشمانی باز به استقبال سرنوشت خویش رود.


سنکا به راستی از آنچه سخن می‌گفت آگاهی ژرفی داشت. این فیلسوف فرزانه در سال ۳۱ میلادی به دستور کالیگولا محکوم به مرگ شد (هرچند بعدها عفو گردید)، در سال ۴۱ میلادی به اتهام رابطه با خواهرزاده‌ی امپراتور کلودیوس به تبعید محکوم گشت، و سرانجام در سال ۶۵ میلادی - در اوج قدرت فکری و سیاسی‌اش به عنوان یکی از برجسته‌ترین چهره‌های امپراتوری روم - به فرمان نرون ناگزیر به خودکشی شد.

او در نوشته‌ای شگفت‌انگیز و پیشگویانه چنین می‌نگارد:

"همواره آگاه بودم که طبیعت مرا در چه موقعیت پرتلاطمی قرار داده است. صدای فروپاشی بناهایی که در برابر چشمانم ویران می‌شدند را بارها شنیده‌ام. بسیاری از هم‌محکومی‌ها و هم‌مجلسی‌هایم که روزگاری با ایشان گفت‌وگو می‌کردم، ناگهان رخت بربسته‌اند و دستانی که روزی در دوستی به هم می‌پیوست، اکنون برای همیشه گسسته شده‌اند. پس چرا باید شگفت‌زده شوم اگر خطراتی که همواره بر فراز سرم در گردش بودند، روزی دامان مرا نیز بگیرند؟"

کتاب فیلسوفان مرده

سایمون کریچلی

...................................................................................................

 

 

.....................................................................

فلسفه ورزی - مرگ - مرگ اندیشی - مرگ آگاهی - حضور مرگ - مرگ در دهان - مونتنی - سنکا - رواقی گری - رواقیون - خرد سقراطی - هراس از مرگ - سقراط - هنر مردن - کالیگولا - کلودیوس - طنز زندگی - سایمون کریچلی - فیلسوفان مرده

.............

تهیه کننده : سعید اعتماد مقدم