نویسنده:
کتاب «مرگاندیشی از گیلگمش تا کامو» نوشته مهدی کمپانیزارع، اثری پژوهشی و فلسفی است که به بررسی مفهوم مرگ و نگرش انسان به این پدیده از دوران باستان تا دوران معاصر میپردازد. این کتاب با نگاهی تطبیقی و تاریخی، سیر تحولات اندیشههای مرتبط با مرگ را از داستانهای اسطورهای کهن مانند گیلگمش تا دیدگاههای فلسفی مدرن نظیر دیدگاه آلبر کامو بررسی میکند.
مهدی کمپانیزارع در این کتاب تلاش کرده است تا با تحلیل آثار ادبی، اسطورهای و فلسفی، نشان دهد مرگاندیشی چگونه در طول تاریخ به یکی از موضوعات بنیادین و همیشگی تفکر انسانی تبدیل شده است. او با بررسی متون و منابع مختلف، دیدگاههای متفکران و نویسندگان بزرگ را درباره مرگ و نحوه مواجهه با آن به تصویر میکشد. کتاب با تحلیل حماسه گیلگمش، یکی از قدیمیترین متون ادبی جهان، آغاز میشود. گیلگمش، یک پادشاه اسطورهای، پس از مرگ دوستش انکیدو، با مسئله مرگ و فانیبودن انسان مواجه میشود. این حماسه بهخوبی نشان میدهد که چگونه اندیشه مرگ از همان دوران باستان دغدغه اصلی انسان بوده است. کمپانیزارع در این بخش از کتاب، با بررسی این حماسه، به بیان چگونگی تلاش گیلگمش برای یافتن جاودانگی و فرار از مرگ میپردازد. در ادامه، نویسنده سراغ دیگر متون مهم تاریخی و فلسفی میرود و تحول نگاه به مرگ را در آثار مختلف بررسی میکند. از جمله این آثار میتوان به اندیشههای سقراط و افلاطون در فلسفه یونان باستان اشاره کرد که مرگ را بهعنوان رهایی روح از زندان بدن و رسیدن به حقیقت مطلق تبیین کردهاند. کمپانیزارع در این بخش به تحلیل دیدگاههای این فیلسوفان درباره مرگ و حیات پس از مرگ میپردازد. یکی از نقاط قوت کتاب، بررسی مفهوم مرگ در دوران مدرن است. نویسنده با ورود به مباحث فلسفی معاصر، به دیدگاههای آلبر کامو، فیلسوف و نویسنده فرانسوی، درباره مرگ و پوچی پرداخته است. کامو، یکی از متفکران اصلی مکتب اگزیستانسیالیسم، مرگ را بهعنوان پدیدهای اجتنابناپذیر و یکی از عوامل اساسی در ایجاد حس پوچی و بیمعنایی در زندگی انسان مطرح میکند. کمپانیزارع با تحلیل آثار کامو مانند «بیگانه» و «افسانه سیزیف»، به بررسی نگرش او به مرگ و تأثیر آن بر فلسفه زندگی انسان میپردازد. کتاب «مرگاندیشی از گیلگمش تا کامو» همچنین به تحلیل دیدگاههای دینی و عرفانی درباره مرگ پرداخته و نشان میدهد که چگونه مذاهب مختلف مرگ را پلی به سوی حیات ابدی مینگریستهاند. در این بخش، نویسنده به بررسی اندیشههای دینی و عرفانی درباره مرگ و زندگی پس از مرگ میپردازد و تلاش میکند تا دیدگاههای مختلف را در این زمینه مقایسه کند.
مهدی کمپانیزارع در این کتاب با نگاهی جامع و تحلیلی، خوانندگان را با سیر تحول اندیشه مرگ در طول تاریخ آشنا میکند و تلاش میکند نشان دهد که چگونه این مفهوم همواره یکی از دغدغههای اصلی انسان بوده است. «مرگاندیشی از گیلگمش تا کامو» منبعی ارزشمند برای پژوهشگران و علاقهمندان به فلسفه، ادبیات و تاریخ اندیشههای انسانی است و به آنها کمک میکند به درک بهتری از این موضوع بنیادین در تفکر بشری دست یابند
توجه :
اساسا تمامی مطالبی که در این سایت مشاهده می شود جلوه ای و مظهری از مرگ اندیشی و یاد مرگ و مرگ آگاهی است و پرداختن به این مطالب و مباحث از باب ارتباطش با مرگ و تئوری مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است اگرچه ظاهرا برخی مطالب سایت مستقیما به مباحث مرگ اندیشی نمی پردازد اما و هزار اما که تمامی این مباحث شانی از شئون مرگ اندیشی و مرگ آگاهی و یاد مرگ می توانند باشند .
مرگ اندیشی به معنای فرایند تعمق و اندیشه درباره مرگ است. وقتی به این موضوع میاندیشیم، به یاد میآوریم که زندگی محدود و گذراست؛ بنابراین، وقتی درباره پایان حتمی زندگی تفکر میکنیم، فرصتی برای بازنگری ارزشها، اهداف و نحوه استفاده از زمان به دست میآید. این تفکر میتواند انگیزهای برای زندگی معنادارتر و اصیلتر فراهم کند.
مرگ آگاهی حالتی مداوم از حضور مرگ در ذهن و قلب است؛ یعنی فرد در هر لحظه از این واقعیت آگاه است که مرگ جزء جداییناپذیر موجودیت اوست. این آگاهی باعث میشود تا انتخابها و رفتارها به گونهای شکل بگیرند که زمان هر لحظه بیشتر ارزشمند شود. به نوعی، مرگ آگاهی مانند چراغی است که همیشه روشن است و به ما یادآور میشود که زندگی پر از فرصتهای ناب و معنوی است؛ چرا که هرگز نمیدانیم چه زمانی آخرین لحظهمان فرا خواهد رسید.
اگر از گورستان از قبر از مرگ از وصیت از انواع سوگواری و مراسم به خاک سپاری و حتی اتانازی و خود کشی و جنگ و جنایت و غیره می گوییم تماما در خدمت مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است .
گویی که مرگ اندیشی تفکر و اندیشیدن به مرگ است و درک این نکته که ما آدمیان موجودات میرایی هستیم و دمادم بر این گزاره های مرگ اندیشانه باید بیافزاییم و آن را به سمت وسوی مرگ آگاهی نزدیک کنیم !
مرگ آگاهی بدین معناست که من می دانم که می میرم و به مرگ هرلحظه فکرمی کنم اما این آگاهی های گزاره ای و دیتاگونه و اطلاعات در خصوص مرگ در وجود من رسوخ کرده است در بودن من و درنحوه ی زیست من اثر گذاشته است و من آنگونه زندگی می کنم که به میرایی خود باور دارم و این باور به امری وجودی و اگزیستانس مبدل شده است و زندگی مرا تحت الشعاع قرارداده .
تفاوت عمده ی میان مرگ اندیشی و مرگ آگاهی را می توان به دانستن و سپس تبدیل این دانستن به نحوه ی زیستن و وجود و بودن تعبیر نمود. مرگ اندیشی دانستن است و مرگ آگاهی شکلی از زیستن و بودن است . زیستنی و بودنی که در آن آدمی درتمامی کنش گری ذهنی وعملی خود میرا بودن را به نمایش می گذارد.
در این سایت البته تفاوت بارزی میان مرگ اندیشی و مرگ آگاهی وجود ندارد و عمدتا منظور از مرگ اندیشی همان مرگ آگاهی است و ...!
مدیر سایت : سعید اعتماد مقدم