معرفی کتاب مرگ اندیشی در ادیان ابراهیمی

کتاب مرگ اندیشی در ادیان ابراهیمی نوشتۀ عبدالله غلامرضا کاشی و ویراستۀ سمیه سادات حسینی در نشر آرما به چاپ رسیده است. این کتاب معنای مرگ و زندگی را در ۳ دین ابراهیمی یهود، مسیحیت و اسلام بررسی می‌کند و رهیافت این ادیان را به موضوع مرگ نشان می‌دهد.

درباره کتاب مرگ اندیشی در ادیان ابراهیمی

موضوع مرگ همواره جایگاه خاصی در نظام فکری و عملی انسان از گذشته تا حال داشته است. کتاب مرگ اندیشی در ادیان ابراهیمی در پی بررسی آن است که در کتاب‌های مقدس ۳ دین یهود، مسیحیت و اسلام چه تلقی‌ای از مرگ ارائه شده است، چه چیزی می‌توان از معانی مرگ و زندگی در این کتاب‌ها برداشت کرد؟ این کتاب‌ها چه رهیافت‌هایی برای کنترل یا تقلیل اضطراب ناشی از فکر مرگ ارائه کرده‌اند؟ پس از این بررسی، کتاب مرگ اندیشی در ادیان ابراهیمی مقایسه‌ای نیز میان آموزه‌های ادیان دربارۀ این پرسش‌ها کرده است.

این پژوهش، ابتدا متون مقدس عهد عتیق، عهد جدید و قرآن را مطالعه و بررسی کرده و استعاره‌های دربارۀ مرگ را استخراج کرده است. سپس همین اقدام را با یک فیلسوف، یک متکلم و یک عارف در سنت فکری و فرهنگی هرکدام از ادیان ابراهیمی انجام داده است و به ۳ پرسش پاسخ داده است: آیا هستی هدفی دارد؟، آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟، آیا زندگی هر آدمی نشانگر چیزی است؟. بعد از آن نشان داده است که ایماژهای مرگ موجود در ادبیات ادیان چه نقشی در کنترل اضطراب مرگ یا حداقل کاهش آن ایفا می‌کند.

خواندن کتاب مرگ اندیشی در ادیان ابراهیمی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به همۀ دوستداران کتاب‌های مطالعات ادیان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مرگ اندیشی در ادیان ابراهیمی

«اصطلاح «مرگ» از جهت مفهومی همانند واژه «زندگی» خالی از ابهام نیست و از سوی شاعران و نویسندگان مختلف به معانی متفاوتی به کار برده شده است. توصیف‌هایی همچون سرآغاز، پایان، موت، فنا و از گیتی رفتن، ازجمله مفاهیمی هستند که برای واژه مرگ به کار رفته‌اند. همچنین، در بسیاری از گفته‌ها و نوشته‌ها تفاوت چندانی میان دو تعبیر مرگ و مردن در نظر گرفته نشده و تعریف مشخص و تمایزی برای آن‌ها ارائه نشده است؛ اما با توجه به اهمیت بحث مرگ‌اندیشی و به‌کاربردن دقت لازم در آن، تفکیک بین دو اصطلاح مرگ و مردن و تعیین معنای خاص برای آن ضروری است. مثلاً آیا مرگ را باید به یک پدیده، یا یک فرایند اطلاق کرد؟ اگر فرایند است، آیا مرگ حاصل این فرایند است، یا خود این فرایند را باید مرگ گفت؟ کی‌ می‌توان گفت زندگی پایان یافته و مرگ آغاز شده است؟ علاوه بر این، به‌کاربردن اصطلاح مرگ در موقعیت‌های مختلف اقتضائات نظری و عملی متفاوتی دارد. مثلاً برای یک پزشک تشخیص وقوع یا عدم وقوع مرگ (مرگ مغزی) جهت اعطای اعضای بدن اهمیت دارد. همچنین آگاهی از این امر برای مراجع قضایی در انتقال اموال فرد الزامی است.»

 

 

توجه :

اساسا تمامی مطالبی که در این سایت مشاهده می شود جلوه ای و مظهری از مرگ اندیشی و یاد مرگ و مرگ آگاهی است و پرداختن به این مطالب و مباحث از باب ارتباطش با مرگ و تئوری مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است اگرچه ظاهرا برخی مطالب سایت مستقیما به مباحث مرگ اندیشی نمی پردازد اما و هزار اما که تمامی این مباحث شانی از شئون مرگ اندیشی و مرگ آگاهی و یاد مرگ می توانند باشند .

مرگ اندیشی به معنای فرایند تعمق و اندیشه درباره مرگ است. وقتی به این موضوع می‌اندیشیم، به یاد می‌آوریم که زندگی محدود و گذراست؛ بنابراین، وقتی درباره پایان حتمی زندگی تفکر می‌کنیم، فرصتی برای بازنگری ارزش‌ها، اهداف و نحوه استفاده از زمان به دست می‌آید. این تفکر می‌تواند انگیزه‌ای برای زندگی معنادارتر و اصیل‌تر فراهم کند.

مرگ آگاهی حالتی مداوم از حضور مرگ در ذهن و قلب است؛ یعنی فرد در هر لحظه از این واقعیت آگاه است که مرگ جزء جدایی‌ناپذیر موجودیت اوست. این آگاهی باعث می‌شود تا انتخاب‌ها و رفتارها به گونه‌ای شکل بگیرند که زمان هر لحظه بیشتر ارزشمند شود. به نوعی، مرگ آگاهی مانند چراغی است که همیشه روشن است و به ما یادآور می‌شود که زندگی پر از فرصت‌های ناب و معنوی است؛ چرا که هرگز نمی‌دانیم چه زمانی آخرین لحظه‌مان فرا خواهد رسید.

اگر از گورستان از قبر از مرگ از وصیت از انواع سوگواری و مراسم به خاک سپاری و حتی اتانازی و خود کشی و جنگ و جنایت و غیره می گوییم تماما در خدمت مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است .

گویی که مرگ اندیشی تفکر و اندیشیدن به مرگ است و درک این نکته که ما آدمیان موجودات میرایی هستیم و دمادم بر این گزاره های مرگ اندیشانه باید بیافزاییم و آن را به سمت وسوی مرگ آگاهی نزدیک کنیم !

مرگ آگاهی بدین معناست که من می دانم که می میرم و به مرگ هرلحظه فکرمی کنم اما این آگاهی های گزاره ای و دیتاگونه و اطلاعات در خصوص مرگ در وجود من رسوخ کرده است در بودن من و درنحوه ی زیست من اثر گذاشته است و من آنگونه زندگی می کنم که به میرایی خود باور دارم و این باور به امری وجودی و اگزیستانس مبدل شده است و زندگی مرا تحت الشعاع قرارداده .

تفاوت عمده ی میان مرگ اندیشی و مرگ آگاهی را می توان به دانستن و سپس تبدیل این دانستن به نحوه ی زیستن و وجود و بودن تعبیر نمود. مرگ اندیشی دانستن است و مرگ آگاهی شکلی از زیستن و بودن است . زیستنی و بودنی که در آن آدمی درتمامی کنش گری ذهنی وعملی خود میرا بودن را به نمایش می گذارد.

در این سایت البته تفاوت بارزی میان مرگ اندیشی و مرگ آگاهی وجود ندارد و عمدتا منظور از مرگ اندیشی همان مرگ آگاهی است و ...!

مدیر سایت : سعید اعتماد مقدم