شعر مرگ 3

شعر مرگ 3

با الهام از اندیشه های کامو

مرگ، در پس‌زمینه‌ی خیال  
چون سایه‌ای در دل شب،  
مردی با جلیقه‌ای تنگ  
که خندید به گودال بی‌پایان.

در آغوش بی‌معنایی،  
کلمات می‌رقصند،  
یادداشت‌های من به سوی گم‌شدن،  
چرا که زندگی،  
فقط پرده‌ای است نازک  
بین من و خوابِ ابدی.

آلبر، تو می‌گویی:  
«آدم می‌تواند با مرگ زندگی کند»  
ولی این زندگی،  
چون دانه‌های شن در ساعت،  
در حال ریزش است  
و ما هنوز به دور خود می‌چرخیم.

گم‌گشتگی در شلوغی‌های شهر  
که در خیابان‌ها سر به زیر می‌گذارانیم،  
و در قهوه‌خانه‌هایی که بوی خنک مرگ  
در آن پیچیده،  
به گپ و گفتی بی‌هدف مشغولیم.

چشم‌هایمان باز،  
اما نگاهی به دوردست‌ها  
که ویرانیِ جاده‌ها را می‌بیند  
و این دست‌های سرد،  
باز هم دست به کارند  
تا زندگی را دوباره بسازند  
از بی‌جانی مرگ.

پس بیایید،  
رقص جانِ خویش را ادامه دهیم  
زیر آسمان بی‌ستاره،  
زیر باران،  
که حتی مرگ  
در این جنون،  
چیزی جز یک بازی نیست.

سعید اعتماد مقدم 

 

توجه :

اساسا تمامی مطالبی که در این سایت مشاهده می شود جلوه ای و مظهری از مرگ اندیشی و یاد مرگ و مرگ آگاهی است و پرداختن به این مطالب و مباحث از باب ارتباطش با مرگ و تئوری مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است اگرچه ظاهرا برخی مطالب سایت مستقیما به مباحث مرگ اندیشی نمی پردازد اما و هزار اما که تمامی این مباحث شانی از شئون مرگ اندیشی و مرگ آگاهی و یاد مرگ می توانند باشند .

مرگ اندیشی به معنای فرایند تعمق و اندیشه درباره مرگ است. وقتی به این موضوع می‌اندیشیم، به یاد می‌آوریم که زندگی محدود و گذراست؛ بنابراین، وقتی درباره پایان حتمی زندگی تفکر می‌کنیم، فرصتی برای بازنگری ارزش‌ها، اهداف و نحوه استفاده از زمان به دست می‌آید. این تفکر می‌تواند انگیزه‌ای برای زندگی معنادارتر و اصیل‌تر فراهم کند.

مرگ آگاهی حالتی مداوم از حضور مرگ در ذهن و قلب است؛ یعنی فرد در هر لحظه از این واقعیت آگاه است که مرگ جزء جدایی‌ناپذیر موجودیت اوست. این آگاهی باعث می‌شود تا انتخاب‌ها و رفتارها به گونه‌ای شکل بگیرند که زمان هر لحظه بیشتر ارزشمند شود. به نوعی، مرگ آگاهی مانند چراغی است که همیشه روشن است و به ما یادآور می‌شود که زندگی پر از فرصت‌های ناب و معنوی است؛ چرا که هرگز نمی‌دانیم چه زمانی آخرین لحظه‌مان فرا خواهد رسید.

اگر از گورستان از قبر از مرگ از وصیت از انواع سوگواری و مراسم به خاک سپاری و حتی اتانازی و خود کشی و جنگ و جنایت و غیره می گوییم تماما در خدمت مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است .

گویی که مرگ اندیشی تفکر و اندیشیدن به مرگ است و درک این نکته که ما آدمیان موجودات میرایی هستیم و دمادم بر این گزاره های مرگ اندیشانه باید بیافزاییم و آن را به سمت وسوی مرگ آگاهی نزدیک کنیم !

مرگ آگاهی بدین معناست که من می دانم که می میرم و به مرگ هرلحظه فکرمی کنم اما این آگاهی های گزاره ای و دیتاگونه و اطلاعات در خصوص مرگ در وجود من رسوخ کرده است در بودن من و درنحوه ی زیست من اثر گذاشته است و من آنگونه زندگی می کنم که به میرایی خود باور دارم و این باور به امری وجودی و اگزیستانس مبدل شده است و زندگی مرا تحت الشعاع قرارداده .

تفاوت عمده ی میان مرگ اندیشی و مرگ آگاهی را می توان به دانستن و سپس تبدیل این دانستن به نحوه ی زیستن و وجود و بودن تعبیر نمود. مرگ اندیشی دانستن است و مرگ آگاهی شکلی از زیستن و بودن است . زیستنی و بودنی که در آن آدمی درتمامی کنش گری ذهنی وعملی خود میرا بودن را به نمایش می گذارد.

در این سایت البته تفاوت بارزی میان مرگ اندیشی و مرگ آگاهی وجود ندارد و عمدتا منظور از مرگ اندیشی همان مرگ آگاهی است و ...!

مدیر سایت : سعید اعتماد مقدم