شعر گونه ای مرگ اندیشانه بر اساس مفاهیم کلیدی فلسفه ی هایدگر در هستی و زمان
(مثل Dasein، بودن-به-سوی-مرگ، اضطراب و اصالت)، شعری پستمدرن با تکنیکهای *بینامتنیت*، *فراتاریخگرایی* و *گسست روایی*
---
«خطای ۴۰۴ در جستجوی معنا»
(شعر گونه ی پستمدرن با الهام از هایدگر)
بخش ۱: هشدار سیستم (Non-Authentic Mode)
زندگی:
یک پیامِ خواندهنشده در گروهِ «اگزیستانس» —
*«فردا جلسهی مرگ است. حضوری اجباریست.
لباسِ «انحطاطِ روزمره» نپوشید!»
ولی من،
پشت فیلترِ اینستاگرام،
سلفی ام را با فیلترِ Das Man ادیت کردم:
پوستِ صورتم صاف شد،
چشمها درخشان،
تنها اضطراب بود که لو رَفت…
مثلِ عکسی که EXIF-اش تاریخِ پایان را ثبت کرده باشد!
بخش ۲: Being-towards-Death.exe در حال اجرا
در مترو،
پیکِ نوروزیِ مرگ را پذیرفتم —
آدرس؟
*«افقی بیپایان در انتهای کوچهی زمان»
وقتی رسیدم،
درب باز شد:
اتاقی خالی…
فقط یک موس (موش)
روی میز،
دکمهی چپِ اش را مدام فشار میداد:
*کلیک… کلیک…*
صدا میگفت:
*«اینجا جایی نیست. این همان «هستی» ست!»
بخش ۳: پارادوکسِ سکوت (Error: Authenticity Not Found)
هایدگر در کلابهاوس گفت:
*«سکوت،
تنها زبانی ست که مرگ را میفهمد…»
ولی میکروفونش قفل بود!
صدای پسزمینه:
هزاران نوتیفیکیشنِ تلگرام —
*«فوری: جهان ۵G شد!
حتی مرگ هم آنلاین میمیرد…»
بخش ۴: تولد در حین سقوط (Patch Notes v.2.6.2023)
وقتی که
از آسانسورِ «کلیشهها»
سقوط میکردم،
در میانهی راه،
دیوارها ترک خورد:
از شکافها،
نورِ امکانهای محض چکه میکرد —
ناگهان فهمیدم:
*سقوط،
تنها فرمِ اصیلِ پرواز است!*
و من،
بدون چتر،
آزاد شدم…
---
توضیح ارتباط شعر گونه با اندیشه های هایدگر:
- فیلتر Das Man: نقد زندگیِ غیراصیل (تقلید از «دیگران») در عصر شبکههای اجتماعی.
- EXIF تاریخ پایان: ارجاع به موقّتبودن دازاین (EXIF دادههای پنهان عکس است، همچون مرگ که در ساختار هستی پنهان است).
- پیکِ نوروزیِ مرگ: طنز از مواجههٔ مدرن با مرگ (حتی مرگ نیز «پیکموتوری» شده است!).
- کلیکِ موس: استعاره از ابزارشدگی انسان در تکنولوژی مدرن (هایدگر: تکنولوژی «چهارچوب» میسازد).
- کلابهاوس با میکروفون قفل: تقابل سکوتِ اصیل با شلوغی گفتمانهای پوچ دیجیتال.
- سقوط به مثابهٔ پرواز: پارادوکس مرگاندیشی هایدگری؛ مرگ امکان محض است نه تهدید.
---
ویژگیهای پستمدرن در شعر:
۱. گسست روایت: پرش از فضای مجازی به مترو و سقوط آزاد.
۲. بینامتنیت دیجیتال: EXIF، کلابهاوس، نوتیفیکیشن، ۵G.
۳. فراواقعگرایی: مرگ به عنوان «پیک نوروزی»، «اتاق خالی» به مثابهٔ هستی.
۴. مرگ مؤلف: هایدگر در فضای دیجیتال محو میشود (صداهای دیگر او را قطع میکنند).
۵. پارانویای تکنولوژیک: اضطراب هستیشناختی در قالب خطای نرمافزاری (Error 404).
هایدگر مرگ را امکانِ محضِ دازاین میداند که زندگی اصیل را ممکن میسازد. این شعر میکوشد آن اضطراب رهاییبخش را در دنیای پستمدرن — که با انحرافهای تکنولوژیک از اصالت فاصله گرفته است — بازخوانی کند:
«پرسش از مرگ، پرسش از اوجِ امکانهای هستیمان است.»
(هستی و زمان، فصل ۱، §۵۳)
سعید اعتماد مقدم
توجه :
اساسا تمامی مطالبی که در این سایت مشاهده می شود جلوه ای و مظهری از مرگ اندیشی و یاد مرگ و مرگ آگاهی است و پرداختن به این مطالب و مباحث از باب ارتباطش با مرگ و تئوری مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است اگرچه ظاهرا برخی مطالب سایت مستقیما به مباحث مرگ اندیشی نمی پردازد اما و هزار اما که تمامی این مباحث شانی از شئون مرگ اندیشی و مرگ آگاهی و یاد مرگ می توانند باشند .
مرگ اندیشی به معنای فرایند تعمق و اندیشه درباره مرگ است. وقتی به این موضوع میاندیشیم، به یاد میآوریم که زندگی محدود و گذراست؛ بنابراین، وقتی درباره پایان حتمی زندگی تفکر میکنیم، فرصتی برای بازنگری ارزشها، اهداف و نحوه استفاده از زمان به دست میآید. این تفکر میتواند انگیزهای برای زندگی معنادارتر و اصیلتر فراهم کند.
مرگ آگاهی حالتی مداوم از حضور مرگ در ذهن و قلب است؛ یعنی فرد در هر لحظه از این واقعیت آگاه است که مرگ جزء جداییناپذیر موجودیت اوست. این آگاهی باعث میشود تا انتخابها و رفتارها به گونهای شکل بگیرند که زمان هر لحظه بیشتر ارزشمند شود. به نوعی، مرگ آگاهی مانند چراغی است که همیشه روشن است و به ما یادآور میشود که زندگی پر از فرصتهای ناب و معنوی است؛ چرا که هرگز نمیدانیم چه زمانی آخرین لحظهمان فرا خواهد رسید.
اگر از گورستان از قبر از مرگ از وصیت از انواع سوگواری و مراسم به خاک سپاری و حتی اتانازی و خود کشی و جنگ و جنایت و غیره می گوییم تماما در خدمت مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است .
گویی که مرگ اندیشی تفکر و اندیشیدن به مرگ است و درک این نکته که ما آدمیان موجودات میرایی هستیم و دمادم بر این گزاره های مرگ اندیشانه باید بیافزاییم و آن را به سمت وسوی مرگ آگاهی نزدیک کنیم !
مرگ آگاهی بدین معناست که من می دانم که می میرم و به مرگ هرلحظه فکرمی کنم اما این آگاهی های گزاره ای و دیتاگونه و اطلاعات در خصوص مرگ در وجود من رسوخ کرده است در بودن من و درنحوه ی زیست من اثر گذاشته است و من آنگونه زندگی می کنم که به میرایی خود باور دارم و این باور به امری وجودی و اگزیستانس مبدل شده است و زندگی مرا تحت الشعاع قرارداده .
تفاوت عمده ی میان مرگ اندیشی و مرگ آگاهی را می توان به دانستن و سپس تبدیل این دانستن به نحوه ی زیستن و وجود و بودن تعبیر نمود. مرگ اندیشی دانستن است و مرگ آگاهی شکلی از زیستن و بودن است . زیستنی و بودنی که در آن آدمی درتمامی کنش گری ذهنی وعملی خود میرا بودن را به نمایش می گذارد.
در این سایت البته تفاوت بارزی میان مرگ اندیشی و مرگ آگاهی وجود ندارد و عمدتا منظور از مرگ اندیشی همان مرگ آگاهی است و ...!
مدیر سایت : سعید اعتماد مقدم