مرگ اندیشی در شعر گونه ی مرگ اندیشانه برگرفته از نظریات حکمت متعالیه ملاصدرا

مرگ اندیشی در شعر گونه ی مرگ اندیشانه برگرفته از نظریات حکمت متعالیه ملاصدرا

در شعر گونه ی زیر، مفاهیم مرگ‌اندیشی صدرایی (حرکت جوهری، بدن مثالی، تجرد نفس، مرگ به مثابه کمال) در قالب پست‌مدرن با تکنیک‌های *بینامتنیت*، *گسست روایت* و *تصاویر پارادوکسیکال* بازآفرینی شده است:

---

 «کالبدشکافی واژه‌های قدیم در فروشگاه زنجیره‌ای معنا»  
( شعر گونه ی پست‌مدرن با الهام از حکمت متعالیه)*  


این بدنِ خاکی،  
فروشگاهِ پایان‌های تخفیف‌خورده بود —  
مغازه‌دار گفت:  
*«حرکت جوهری؟ نخیر!  
ما فقط اَبرهای ایستاده می‌فروشیم.»*  


(در حاشیهٔ سنگ‌قبر: یک هَشتگ زدم:  
ماده\_به\_معنا\_تبدیل\_می‌شود  
ولی وای‌فای قبرستان قطع بود —  
سَرَطانِ «نیستی» در بافت‌های «هست» رخنه کرد  
و من،  
بدونِ فیلترشکن،  
در بدنِ مثالی لاک‌زدم!)  

 
سکوت:  
ایستگاهِ متروکِ قطارِ «نفس»…  
*«مسافران محترم!  
واگنِ چهارم: تجرّدِ خالص —  
در آنجا حتی مرگ نیز مُد روز نیست!»
(صدای اعلام، از بلندگوهای قرنِ هفتم می‌آید)  


ملاصدرا در توییتر پست گذاشت:  
*«مرگ = دیتاسنترِ مهاجرتِ روح  
از سرورهای فانی به اَبرهای لایتناهی!»*  
— ولی پستش را فکت‌چک کنندگانِ ماتریالیست  
با برچسبِ #فلسفه\_شبه\_علم گزارش دادند…  


من،  
در نبشِ خیابانِ «کثرت»،  
تکثر را به آتش کشیدم —  
از خاکسترِ آن،  
پیکره‌ای از نور برخاست  
که شبیهِ هیچ‌کس نبود…  
شبیهِ همه بود!  

 

سعید اعتماد مقدم

................

 تحلیل پیوند با ملاصدرا در قالب پست‌مدرن:  
تصویر فروشگاه / پایان‌های تخفیف‌خورده: نقد مصرف‌گرایی مدرن در تقابل با ایدهٔ صدرایی *«دنیا گذرگاه است»  
ماده\_به\_معنا\_تبدیل\_می‌شود: ارجاع به حرکت جوهری (تبدیل تدریجی جسم به معنا).  
 بدنِ مثالی در فضای مجازی: طنز از تبیین معاد جسمانی با زبان دیجیتال (نقض گفتمان‌های رایج).  
قطارِ نفس: استعاره از سیر تکاملی نفس از مادیت به تجرد (منقطع شده با عناصر مدرن: ایستگاه متروک).  
 ملاصدرا در توییتر: تقابل سنت‌گرایی فلسفی با نظام‌های دانش پست‌مدرن (فلسفه\_شبه\_علم).  
پیکره‌ای از نور: تجسم نظریهٔ اتحاد عاقل و معقول (رسیدن به حقیقت واحد پس از سوزاندن کثرت‌ها).  

 

 ویژگی‌های پست‌مدرن در شعر:  
۱. بینامتنیت: گفت‌وگو با قرآن (*نفخ صور*)، فناوری (وای‌فای، دیتاسنتر) و گفتمان‌های اجتماعی (فکت‌چک).  
۲. پارادوکس: *«سَرَطانِ نیستی در بافت‌های هست»* — تعالی مرگ در وجود زنده.  
۳. فراواقع‌گرایی: تبدیل مفاهیم انتزاعی (تجرّد) به تصاویر ملموس (قطار، فروشگاه).  
۴. مرگ روایت‌های کلان: تمسخر ماتریالیسم و نسبی‌انگاری حقیقت.  
۵. جابجایی تاریخی: ملاصدرا در فضای مجازی حاضر می‌شود!  

این شعر می‌کوشد امر متعالی (مرگ به مثابه سفر معنا) را در زبان پست‌مدرن (شکسته، چندصدایی و طنزآلود) بازتعریف کند؛ همان‌طور که خود ملاصدرا فلسفهٔ مشاء و اشراق را در حکمت متعالیه بازآفرینی کرد.

 

 

توجه :

اساسا تمامی مطالبی که در این سایت مشاهده می شود جلوه ای و مظهری از مرگ اندیشی و یاد مرگ و مرگ آگاهی است و پرداختن به این مطالب و مباحث از باب ارتباطش با مرگ و تئوری مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است اگرچه ظاهرا برخی مطالب سایت مستقیما به مباحث مرگ اندیشی نمی پردازد اما و هزار اما که تمامی این مباحث شانی از شئون مرگ اندیشی و مرگ آگاهی و یاد مرگ می توانند باشند .

مرگ اندیشی به معنای فرایند تعمق و اندیشه درباره مرگ است. وقتی به این موضوع می‌اندیشیم، به یاد می‌آوریم که زندگی محدود و گذراست؛ بنابراین، وقتی درباره پایان حتمی زندگی تفکر می‌کنیم، فرصتی برای بازنگری ارزش‌ها، اهداف و نحوه استفاده از زمان به دست می‌آید. این تفکر می‌تواند انگیزه‌ای برای زندگی معنادارتر و اصیل‌تر فراهم کند.

مرگ آگاهی حالتی مداوم از حضور مرگ در ذهن و قلب است؛ یعنی فرد در هر لحظه از این واقعیت آگاه است که مرگ جزء جدایی‌ناپذیر موجودیت اوست. این آگاهی باعث می‌شود تا انتخاب‌ها و رفتارها به گونه‌ای شکل بگیرند که زمان هر لحظه بیشتر ارزشمند شود. به نوعی، مرگ آگاهی مانند چراغی است که همیشه روشن است و به ما یادآور می‌شود که زندگی پر از فرصت‌های ناب و معنوی است؛ چرا که هرگز نمی‌دانیم چه زمانی آخرین لحظه‌مان فرا خواهد رسید.

اگر از گورستان از قبر از مرگ از وصیت از انواع سوگواری و مراسم به خاک سپاری و حتی اتانازی و خود کشی و جنگ و جنایت و غیره می گوییم تماما در خدمت مرگ اندیشی و مرگ آگاهی است .

گویی که مرگ اندیشی تفکر و اندیشیدن به مرگ است و درک این نکته که ما آدمیان موجودات میرایی هستیم و دمادم بر این گزاره های مرگ اندیشانه باید بیافزاییم و آن را به سمت وسوی مرگ آگاهی نزدیک کنیم !

مرگ آگاهی بدین معناست که من می دانم که می میرم و به مرگ هرلحظه فکرمی کنم اما این آگاهی های گزاره ای و دیتاگونه و اطلاعات در خصوص مرگ در وجود من رسوخ کرده است در بودن من و درنحوه ی زیست من اثر گذاشته است و من آنگونه زندگی می کنم که به میرایی خود باور دارم و این باور به امری وجودی و اگزیستانس مبدل شده است و زندگی مرا تحت الشعاع قرارداده .

تفاوت عمده ی میان مرگ اندیشی و مرگ آگاهی را می توان به دانستن و سپس تبدیل این دانستن به نحوه ی زیستن و وجود و بودن تعبیر نمود. مرگ اندیشی دانستن است و مرگ آگاهی شکلی از زیستن و بودن است . زیستنی و بودنی که در آن آدمی درتمامی کنش گری ذهنی وعملی خود میرا بودن را به نمایش می گذارد.

در این سایت البته تفاوت بارزی میان مرگ اندیشی و مرگ آگاهی وجود ندارد و عمدتا منظور از مرگ اندیشی همان مرگ آگاهی است و ...!

مدیر سایت : سعید اعتماد مقدم