واکاوی مرگ دازاین در فلسفه هایدگر از دریچه انسانگرایانه یوهانس تِپلا
محمد جواد حجاری
هایدگر در هستی و زمان مرگ را پایانبخش احتمالات زندگی دازاین میداند و آن را معیاری در تعریف کلیت دازاین، تعلیق، و استمرار وجودی او از لحظة تولد در نظر میگیرد؛ مسئلهای که بهظاهر پیوندی با سنت مسیحیت ندارد. با این حال، تبیین مرگ بهویژه در بخش 48 این اثر به برداشت انسانگرایانهای از مرگ در اواخر قرون وسطی اشاره دارد که نخست توسط یوهانس فان تِپلا، شاعر اهل جمهوری چک، در سرودة «شخمزن بوهم» در سدة پانزدهم میلادی مطرح شد و هایدگر در هستی و زمان به گفتاری از آن سروده دربارة همزمانی تولد و مرگ دازاین در توضیح مرگ دازاین اشاره کرده است. تفسیر انسانگرایانهای که تپلا در سرودة یادشده از ارتباط میان انسان و مرگ عرضه میدارد نهتنها تفسیری نو در تعدیل مسائل فلسفی و مسیحی پیش از او بود، بلکه در رشد اندیشة انسانگرایی در آغاز دورة رنسانس اروپا نقش بسزایی داشت. کاوشی در بهرهگیری هایدگر از سرودة تپلا در پردازش مفهوم مرگ دازاین نهتنها درک این پدیده را با هدف دریافت بهتر دازاین ممکن میسازد، بلکه چارچوب فلسفی غیرمذهبی هایدگر در تبیین ابعاد دازاین را از گذرگاه انسانگرایی مسیحی اوایل رنسانس عبور میدهد.
.................................