واکاوی نگاه‌ها‌ به مرگ در غزل معاصر (مرگ‌اندیشی، مرگ‌زدگی یا مرگ‌مشتاقی؟)

واکاوی نگاه‌ها‌ به مرگ در غزل معاصر (مرگ‌اندیشی، مرگ‌زدگی یا مرگ‌مشتاقی؟)

نویسنده : علی محمد محمودی

 

نسخه ی کامل مقاله 

 

..........................................

مقدمه ای برمقاله ی واکاوی نگاهها به مرگ در غزل معاصر:

 

سرفصل نغمه های مرگ:
غزل امروز، سه آواز متناقض از مرگ را در خود جای داده است:
۱. مرگ‌اندیشی (تامل فلسفی)
۲. مرگ‌زدگی (فرسودگی اگزیستانسیال)
۳. مرگ‌مشتاقی (عشق به فنا)

تحلیل تمثیلی:
"مرگ در غزل معاصر،
گاه چون معشوقی مهجور است
که شاعر از فراقش می‌نالد،
گاه چون زخمی کهن
که شاعر از عفونتش می‌میرد،
و گاه چون معبودی والا
که شاعر در آغوشش آرام می‌گیرد."

نمونه‌های شاعرانه:

  • مرگ‌اندیشی: "مرگ سبز است/ مثل رویش در خاکستر" (سهراب سپهری)

  • مرگ‌زدگی: "من مرده‌ام زنده به افسوس/ کاشکی مرده بودمی تمام" (اخوان ثالث)

  • مرگ‌مشتاقی: "بیا تا کشتی وجود را/ به دریای عدم بسپاریم" (فروغ)

نتیجه‌گیری پارادوکسیکال:
"غزل معاصر،
در یک آن،
هم تابوت است
هم گهواره.
هم قبرستان کلمات است
هم زایشگاه معنا.
این است پارادوکس بزرگ:
که شاعران،
همزمان،
هم کشته‌اند مرگ را
هم زنده‌اش کرده‌اند."

پینوشت:
"شاید حقیقت مرگ،
در این نوسان دائمی
بین هراس و اشتیاق نهفته باشد.
همان‌گونه که پروانه‌ای،
هم از شعرمی‌گریزد،
هم در آن می‌سوزد."

تهیه کننده : سعید اعتماد مقدم

........................................................................