رابطه بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و اضطراب مرگ: نقش واسطه ای باورهای وسواسی
مقدمه: اضطراب مرگ برای بسیاری از افراد ترس و وحشت زیادی را به همراه دارد و بررسی عوامل مؤثر در شکل گیری و تداوم آن بسیار مهم است. هدف از این مطالعه بررسی نقش میانجی باورهای وسواسی در رابطه بین تجارب آسیبزای دوران کودکی و اضطراب مرگ در بزرگسالی بود.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی و مدلسازی معادلات ساختاری است. جامعه آماری را بزرگسالان ایرانی مقیم مشهد در سال 1401 تشکیل میدهند که از این تعداد 340 نفر بهعنوان نمونه پژوهش با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها به صورت آنلاین با استفاده از مقیاس اضطراب مرگ تمپلر (TDAS)، پرسشنامه ترومای دوران کودکی (CTQ) و پرسشنامه باورهای وسواسی (OBQ-44) جمع آوری شد. داده ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26 و AMOS نسخه 24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که بین تجارب آسیبزای دوران کودکی و باورهای وسواسی همبستگی معنیدار (01/0P<) وجود دارد که نشاندهنده ارتباط قابلتوجه با اضطراب مرگ است. نتایج مدلسازی معادلات ساختاری نیز برازش رضایتبخشی را برای مدل در این مطالعه نشان داد. علاوه بر این، نقش میانجی باورهای وسواسی در رابطه بین تجارب آسیبزای دوران کودکی و اضطراب مرگ با 3 χ2/df≤ و سطح معنیداری 001/0 معنیدار بود.
نتیجهگیری: با توجه به یافتهها، تجربیات آسیبزای دوران کودکی میتوانند از طریق تعامل با باورهای وسواسی، اضطراب مرگ را پیشبینی کرده و بر آن تأثیر بگذارند.
نویسندگان
1 M.Sc. in general psychology, Faculty of Educational Science and Psychology, University of Zahedan, Zahedan, Iran.
2 M.Sc. in clinical psychology (family therapy), Faculty of Psychology and Education Science, Shahid Beheshti University of Tehran, Tehran, Iran.
3 M.Sc. in clinical psychology, Faculty of Psychology and Education Science, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran.
..................................................
.............................................................
**عنوان:** "زخمهای کودکی و سایهی مرگ: وسواس به مثابه پلی میان درد و هراس"
**دیباچه:**
"کودکی، سرزمینی است که زخمهایش هرگز التیام نمییابند،
فقط در اعماق روان پنهان میشوند
و چون شبحی در گذرگاه عمر ظاهر میگردند."
**یافتههای کلیدی:**
۱. **زخمهای ناسور کودکی:**
"تجاربی که باید بالهای پرواز میشدند،
به زنجیرهای سنگین اضطراب بدل گشتند.
هر آزار، هر بیتوجهی، هر طرد شدنی،
ریشههای ترس از نیستی را در روان آبیاری کرد."
۲. **وسواس؛ پناهگاهی شکننده:**
"ذهن آشفته،
در مواجهه با سیلاب اضطراب مرگ،
به دامان باورهای وسواسی پناه میبرد:
مراسمی تکراری،
افکاری چرخان،
تا شاید ساعتی از وحشت فراغت یابد."
۳. **چرخهی معیوب:**
"هر چه زخمهای کودکی عمیقتر،
اضطراب مرگ شدیدتر،
و باورهای وسواسی استوارتر.
و هر چه وسواس قویتر،
ترس از مرگ،
نه کمتر که پیچیدهتر میشود."
**تصویر بالینی:**
"بیماری را دیدم که از مرگ میهراسید،
در حالی که هر شب چراغها را سی بار میشمرد.
گفت: 'میدانم بیمعناست،
اما وقتی میشمرم،
احساس میکنم بر مرگ مسلطام.'
آه! چه تسلط شکنندهای..."
"درمان، نه نفی ترس از مرگ که فهم ریشههای آن است.
باید به کودکی زخمخورده بازگشت،
او را در آغوش گرفت،
و به او آموخت
که مرگ،
همانند زندگی،
بخشی از راز هستی است
نه هیولایی در تاریکی."
"ذهن انسان،
باغی است که زخمهای کودکی،
گیاهان هراس را میرویانند.
وظیفهی درمانگر،
نه کندن این گیاهان،
که شناخت خاکی است که در آن ریشه دوانیدهاند."
**نتیجهگیری شاعرانه:**
"بپذیریم که:
ترس از مرگ، گاهی فریاد آن کودک آسیبدیده است
که میخواهد شنیده شود.
و وسواس،
زبان رمزآلود اوست
برای گفتن چیزی
که سالها در سکوت فراموشی دفن شده بود."
تهیه شده : سعید اعتماد مقدم
کودکی - مرگ - اضطراب - وسواس - درمانگر- ترس از مرگ - سعید اعتماد مقدم- زخم های کودکی - درمان - آغوش - بالینی- اضطراب مرگ - وسواس